رستاخیز، حزب
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 28 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/266727/رستاخیز، -حزب
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ شده
25
رَسْتاخیز، حِزْب، تشکیلات سیاسی دولتی (1353-1357 ش / 1974- 1978 م)، تأسیسشده به دستور مستقیم محمدرضا شاه پهلوی و یکی از علتهای تشدید نارضایی منجر به انقلاب اسلامی.
از این حزب در آغاز با نامهای متفاوتی یاد میشد. شاه در کنفرانسی مطبوعاتی و رسانهای، که در 11 اسفند 1353 در کاخ نیاوران برگزار شد، ادغام همۀ حزبهای سیاسی کشور را در تشکیلاتی جدید و واحد اعلام کرد که از آن با عنوان «حزب رستاخیز ملی ایران» نام برد و این حزب را تنها تشکیلات سیاسی ـ اجتماعی کشور خواند ( گاهنامه ... ، 3/ 2970؛ همایون، من ... ، 92)؛ سپس، در سخنرانیهای دیگری، با نامهای متفاوتی از آن یاد کرد، ازجمله: رستاخیز ایران و رستاخیز ملی (رهنمودها ... ، 17- 18؛ نیز «یک سال ... »، 8). در نخستین پیشنویس مرامنامه و اساسنامهای که برای این حزب تدوین شد، عنوان «حزب رستاخیز ملی ایران» به کار رفت (نک : ص 3). پیشنویس مرامنامه و اساسنامه با حضور 500 تن، در مقام نمایندگان منتخب مردم، در 27 اسفند 1353 به تصویب رسید و متن آن در چندمیلیون نسخه در فروردین 1354 انتشار یافت («یک سال»، 8- 9).
در نخستین کنگرۀ مؤسس حزب در 10 و 11 اردیبهشت 1354، با حضور 5هزار تن، باز هم بهعنوان نمایندگان منتخب مردم در سرتاسر کشور، نام «حزب رستاخیز ملت ایران» تصویب، اما در اساسنامۀ آن تغییراتی اعمال شد. در همان کنگره، 55 تن را بهعنوان هیئت اجرایی موقت حزب برگزیدند که میان آنان، شماری از سران سیاسی بودند و تنی چند از افرادی با نامهای ناآشنا (نک : همان، 9). نخستین شمارۀ روزنامۀ رستاخیز، که به سخنگوی حزب واحد تبدیل شد، در 12 اردیبهشت 1354 ش/ 2 مۀ 1975 م انتشار یافت ( گاهنامه، 3/ 2992). از این حزب بهمرور با نام کوتاه «حزب رستاخیز» یاد شد.
دیدگاهها و تفسیرها دربارۀ انگیزۀ اصلی ایجاد این حزب بسیار متفاوت است. به گفتۀ خود محمدرضا شاه پهلوی، هدفهای اصلی او از تأسیس آن این جنبهها بوده است: متمرکزشدن همۀ اعضای طبقات اجتماعی و مردم با هر نوع عقیده در مدتی کوتاه در تشکیلاتی واحد، به قصد مشارکت وسیع آنها در برنامههای دولتی؛ صرفهجویی در زمان و نیروی انسانی؛ محرومنشدن شخصیتهای سیاسی از شرکت در دولت بهسبب شکستهای حزبی در انتخابات؛ و تشکیل مدرسهای سیاسی و عقیدتی که به ایجاد روح وحدت ملی کمک کند (نک : پاسخ ... ، 305-306؛ نیز نک : اسناد ... ، 1/ 281، برای آگاهی از دیگر انگیزهها، نک : 283). محمدرضا شاه پس از خروج از ایران در مصاحبهای به زبان آورد که این فکر او درعمل غلط از کار درآمد (همان، 306).
غیرمترقبهبودن خبر تأسیس حزب واحدِ فراگیر، که حتى نزدیکترین همکاران شاه و حساسترین واحدهای تحت امر او را، مانند نخستوزیر، وزیر دربار وقت و ساواک غافلگیر کرد، فقط میتواند بر احساس خطر، اضطرار و انگیزههای کاملاً شخصی او دلالت کند. امیراسدالله علم، وزیر دربار و نزدیکترین محرم شاه در آن سالها، تا زمان اعلان تصمیم شاه برای تشکیل حزب رستاخیز از آن بیخبر بود (علم، 4/ 461). به گفتۀ عبدالمجید مجیدی، وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجۀ وقت، شاه در سفرش به سویس، قصد خود را برای ایجاد نظام تکحزبی اظهار کرد و به وی دستور داد این تصمیم را به امیرعباس هویدا، نخستوزیر ابلاغ کند تا او مقدمات تشکیل حزب واحد را فراهم آورد (ص 60-64)؛ یعنی خبر چنین تصمیم مهمی را وزیر به نخستوزیر ابلاغ کرد؛ کاری که در عرف سیاسی معمول نیست و میتواند معنای ضمنی داشته باشد.
محمدرضا شاه در کتاب مأموریت برای وطنم، نظام تکحزبی را از ویژگیهای دیکتاتوریهای فاشیستی قلمداد کرده بود، نه در شأن نظام مشروطۀ سلطنتی (ص 313)؛ ازاینرو، به نظر میرسد نگرانی دربارۀ آیندۀ سلطنت، بیماری رو به پیشرفتش، که آن را از همه پنهان کرده بود و دشواریهایی که کشور با آن روبهرو شده بود، او را به تشکیل حزب واحدی واداشت تا از طریق آن بتواند جناحهای مختلف و مخالف سیاسی را متمرکز کند. او میپنداشت دستاوردها به نام حزب ایران نوین، حزب حاکم، ثبت شده است و امیرعباس هویدا، نخستوزیر، که از 1343 ش بر سر کار بوده و در رأس آن حزب هم قرار داشته، بیش از حد لازم قدرت گرفته است. هویدا درواقع از اواسط دورۀ نخستوزیریاش قدرتمند شده، و قدرتش به همۀ سطوح جامعه رخنه کرده بود؛ ازاینرو، شاه خود را در محاصرۀ دو حزب سیاسیِ مجاز میدید، حزب اکثریت ایران نوین و حزب اقلیت مردم به زعامت امیراسدالله علم، آن هم درحالیکه این دو حزب نتوانسته بودند از شدت مخالفتها و بار مشکلات روبهفزونی کشور بکاهند. بنابر برآورد شاه، بسیجشدن طبقات فرودست در حزب واحد میتوانست وسیلۀ مناسبی برای مقابله با نیروهای چپگرا و مذهبی هم باشد. نیز احتمال دادهاند که تشکیل حزب واحد فراگیر میتوانسته است حکومت فردی او را از انتقادهای خارجی دور کند و نهاد دیگری مسئول شرایط موجود شناخته شود (برای تفصیل بیشتر، نک : آموزگار، 559-562؛ افخمی، 801-802؛ علم، 4/ 396؛ میلانی، 363، به نقل شفاهی از فریدون مهدوی، از وزیران هویدا).
شاه در آن اوضاع و احوال به نیروی یکپارچهای نیاز داشت تا به کمک آن بتواند زودتر به هدفهایی برسد که باعنوان «تمدن بزرگ» از آنها یاد میکرد؛ همچنین، این احتمال هم داده شده است که در ایجاد این حزب دو گروهْ مشوق شاه بودهاند: 1. جوانان تحصیلکرده در آمریکا، متأثر از دیدگاه توسعۀ آمرانه و هدایتشده، که در ساختار دولت هم بودند و میپنداشتند تشکیلاتِ حزبی واحد و منضبط در کشورِ درحالتوسعه میتواند ثبات سیاسی برقرار، و از انقلاب جلوگیری کند؛ 2. شماری از چپگرایان پیشینِ وابستهشده به دولت که گمان میکردند تشکیلاتی با ساختاری لنینیستی میتواند تودههای مردم را بسیج نماید (نک : آبراهامیان، ایران ... ، 542-543، تاریخ ... ، 267- 268؛ امجد، ایران ... ، 164، بررسی ... ، 231؛ برای دیدگاه و روایتی دیگر، نک : افخمی، 799-802). گروهی از مشاوران ملکه هم طرحی دربارۀ ایجاد رستاخیزی ملی در ایران تدارک دیده بودند که دربارۀ سرانجام آن، روایتها مختلف است (میلانی، 364). نیز گفته شده است که انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر، شاه را به انحلال حزبها و تشکیل حزب واحد تشویق کرده، و به وی گفته بود که او هم در مصر همین کار را کرده، و نتیجه گرفته است (امجد، همان،230-231؛ لاشایی، 280؛ میلانی، 366، به نقل شفاهی از تنی چند از دولتمردان، ازجمله عبدالمجید مجیدی و پرویز ثابتی). هرچه بود حزب رستاخیز با تصمیم مستقیم خود شاه تأسیس شد و در مدتی کوتاه، فعالیت گستردۀ خود را آغاز کرد.
در پی مصاحبۀ شاه در اسفند 1353، دو حزب اصلی ایران نوین و مردم، و دو حزب دیگر، که فقط نامی از آنها بود: پانایرانیست و ایرانیان، انحلال خود را بیدرنگ اعلام کردند و به حزب واحد رستاخیز پیوستند که حتى مرامنامه و اساسنامۀ آن هنوز انتشار نیافته بود. جناحهای سیاسی مجلس شورای ملی هم انحلال خود و عضویت در این حزب را اعلام کردند و بنای بلندی (محل کنونی وزارت کشور)، که برای حزب ایران نوین در حال ساخت بود، در اختیار حزب رستاخیز قرار گرفت (الموتی، 12/ 355، 358). چند تن از خواص، مأمور تدوین مرامنامه و اساسنامۀ حزب شدند تا در کنگرۀ مؤسس حزب، که قرار شد خیلی زود برگزار شود، به تصویب برسد. همۀ نهادهای دولتی و وابسته به دولت و همۀ تشکلهای صنفی، جمعیتها، گروهها و هرگونه تشکل دیگری که بهگونهای با دولت مرتبط بودند، اجزاء و اعضای خود را بهنحوی، به نامنویسی در حزب رستاخیز ترغیب، یا آنها را تهدید و به نامنویسی ناگزیر کردند. شعبهها و دفترهای حزب در سرتاسر کشور بهسرعت دایر شد و حزب حضور خود را در مدتی کوتاه در گوشهوکنار کشور به نمایش گذاشت و وانمود شد که همۀ آحاد ملت در حزب واحد گرد آمدهاند تا هدفهای «تمدن بزرگ» را در کوتاهترین زمان ممکن به تحقق برسانند. ساواک هم فوراً دستبهکار شد و نسخههای کتاب مأموریت برای وطنم را، که در آن از مفاسد نظام تکحزبی سخن به میان آمده بود، از بازار جمع کرد (نجاتی، 1/ 495-496؛ آبراهامیان، همان، 268؛ شاهدی، «داستان ... »، 32-34).
وظیفۀ آمادهساختن تشکیلات حزب به منوچهر آزمون، مارکسیست تحصیلکرده در آلمان شرقی سپرده شد که تغییر مسیر داده، به دولت پیوسته، و به مقام معاون نخستوزیر دست یافته بود. او برای تشکل سریع تودههای مردم در این حزب از روشهای فاشیستی استفاده کرد (افخمی، 803-804). برپایۀ گزارشهای حزبی، تا آذر 1354 یکمیلیون و 200هزار تن در سرتاسر کشور به عضویت کانونهای حزبی درآمدند و شمار کانونهای شهری، روستایی و کارگری از 10هزار فراتر رفت («یک سال»، 10). گفته شده است که ظرف یک سال بیش از 23میلیون تن، از کل جمعیت 33میلیونی کشور در آن زمان، بهاجبار به عضویت حزب درآمدند (فاضلی، 285).
بهرغم فشارهای همۀ نهادهای دولتی برای جاانداختن سریع این حزب، واکنشها هم بهسرعت آغاز شد. مخالفت روحانیان سیاسی و نیروهای مذهبی مخالف دولت گسترده بود و هیچیک از مراجع تقلید مستقل این حزب را تأیید نکردند (ساواک ... ، 1(1)/ 125 بب ؛ آبراهامیان، ایران، 547- 548). آیتالله روحالله خمینی که در آن زمان در نجف، در تبعید به سر میبرد، در پاسخ به استفتای مورخ 21 اسفند 1353 دراینباره، شرکت در حزب رستاخیز را «کمک به ظلم و استیصال مسلمین»، و شرکت در آن را حرام اعلام کرد (1/ 358)؛ بدینترتیب، کشمکش آن دسته از نیروهای مذهبی پیرو مراجعی که این حزب را تأیید نکرده بودند و سیاسیون ملیگرا و چپگرا و مخالف رژیم، و نیز کسانی که تشکیلیافتن این حزب را انتقال از حکومتی استبدادی و خودکامه به حکومتی تمامیتخواه (توتالیتر) میانگاشتند، از همان ابتدای کار حزب آغاز شد. در برابر اینها، فرصتطلبان و افرادِ در کمین قدرت هم بودند که این حزب را فرصتی مناسب برای خود میدانستند، پس به آن پیوستند و کوشیدند به جایگاهی در آن دست یابند (آذرنگ).
نخستین کنگرۀ حزب رستاخیز، معروف به کنگرۀ مؤسس، در 10 و 11 اردیبهشت 1354 با شرکت افرادی دستچینشده در تهران برگزار شد. در دوازدهم این ماه، مجمع عمومی نمایندگان مؤسس حزب را در ورزشگاه 100هزارنفری آریامهر (آزادی کنونی) و با حضور خود شاه برگزار کردند. مرامنامه و اساسنامۀ حزب در آن نشستها به تصویب رسید، امیرعباس هویدا در مقام دبیرکل حزب تثبیت شد و در خرداد همان سال، حزبْ نام نامزدان نمایندگی در مجلس شورای ملی و مجلس سنا را اعلام کرد که به انتخاب آنها انجامید (صدیق، 4/ 171-176) و بدینترتیب، مجلسهای رستاخیزی کاملاً همسو با دولت آغاز به کار کرد.
در تیر 1354، کمیتههای مختلف حزب رستاخیز تشکیل شد و دو جناح اصلی حزب، جناح پیشرو و ترقیخواه (به رهبری جمشید آموزگار)، و سازنده (به رهبری هوشنگ انصاری) اعلام موجودیت کردند ( گاهنامه، 3/ 3022؛ «یک سال»، 9). رهبران جناحها را خود شاه تعیین میکرد و قرار بود که جناحها نمایندۀ دو طرز فکر مختلف، اما مقید در چهارچوب مرامنامه و اساسنامۀ حزب باشند.
حزب رستاخیز برپایۀ 3 اصل قرار گرفت: نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت. ارکان حزب در متن اولیۀ مرامنامه و اساسنامه عبارت بود از: کنگره، کمیتۀ ملی، شورای مرکزی و دبیرکل (ص 20) که در کنگرۀ مؤسسان، برگزارشده در اردیبهشت 1354، به این صورت تغییر یافت: کنگره، شورای مرکزی، هیئت اجرایی، دفتر سیاسی و دبیرکل («متن ... »، 8). کنگره برپایۀ مادۀ دوم مرامنامه و اساسنامه (همانجا)، بالاترین رکن حزب بود و باید هر دو سال یک بار با شرکت نمایندگان منتخب شوراهای حزبی، نمایندگان دو مجلس سنا و شورای ملی و کمیتۀ ملی برگزار میشد. نشستهای این کنگره درمجموع 3 بار، و بهترتیب در اردیبهشت 1354، آبان 1355 و دی 1356 برگزار شد (شاهدی، حزب ... ، 1/ 263-264)، اما شتابگرفتن رویدادهای سیاسی در 1357 ش حتى اجازه نداد که کنگره برای انحلال حزب نشستی برگزار کند.
شورای مرکزی، موضوع مواد 8 تا 11 اساسنامه، متشکل از نمایندگان شوراهای بخش، شهر، شهرستان و استان بود که باید سالی دو بار تشکیل جلسه میداد. هیئت اجرایی، موضوع مواد 12 تا 14، از دبیرکل، قائممقام او و منتخبان اعضای شورای مرکزی تشکیل میشد و دستکم باید ماهی یک بار تشکیل جلسه میداد. دفتر سیاسی موضوع مواد 15 تا 20، مسئول هماهنگی امور حزب و دولتی و رسیدگی به مسائل مملکتی بود که هیئت اجرایی، دبیرکل یا نخستوزیر به آن پیشنهاد میداد و دستکم باید ماهی یک بار تشکیل جلسه میداد («متن»، 8- 9). افزودهشدن دفتر سیاسی به ارکان حزب نشاندهندۀ تغییری مهم در رهبری بود که از اسفند 1353 تا تشکیل مجمع مؤسس در اردیبهشت 1354 صورت گرفته بود.
دبیرکل، موضوع مواد 21 و 22، مسئول ادارۀ امور و بالاترین مقام اجرایی حزب بود (همان، 9). کانونهای حزبی در سرتاسر کشور پس از تأسیس حزب تشکیل شد و شاه در پیامی ادعا کرد که 5/5 میلیون تن زن و مرد در این کانونها عضویت دارند (همان، 110)، که البته این رقم با ارقام ارائهشده در مواقع دیگر همخوانی ندارد و در مقایسه با شمار اعضای بزرگترین و با سابقهترین حزبهای سیاسی جهان، ساختگی و ناممکن به نظر میرسد. عضویت در حزب رایگان بود و هیچکس حق عضویتی پرداخت نمیکرد و هزینههای حزب از محل درآمدهای عمومی تأمین میشد (الموتی، 12/ 369؛ همایون، ویژگیها ... ، 22).
دفتر سیاسی، که نخست 15تن از مقامات سیاسی بانفوذ، ازجمله منوچهر آزمون، لیلی امیرارجمند، رضا قطبی، هوشنگ نهاوندی، داریوش همایون و عدهای دیگر، عضو آن بودند، کار خود را از مهر 1354 آغاز کرد («یک سال»، 10) و بعداً شمار اعضا به 30 تن افزایش یافت و سران سیاسی دیگری بر اعضای پیشین افزوده شدند، ازجمله: امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، هوشنگ انصاری، مهرداد پهلبد و چند تن دیگر. دفتر سیاسی درواقع مرکز اصلی فکری، تحلیل مسائل و تصمیمگیریهای راهبردی حزب بود (الموتی، 12/ 364).
دبیرکل حزب با نظر خود شاه تعیین میشد. امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، محمد باهری و جواد سعید دبیرکلهای این حزب بودند. تفکیکشدن سمت دبیرکلی حزب از نخستوزیری مشکلاتی به بار آورد و بدینسبب، آموزگار دو بار به دبیرکلی منصوب شد (صارمیشهاب، 1/ 71؛ الموتی، 12/ 393).
روزنامۀ رستاخیز، سخنگوی رسمی این حزب، از اردیبهشت 1354 تا آذر 1357 بهطور مرتب انتشار یافت و سردبیر آن مهدی سمسار، از روزنامهنگاران باسابقه و باتجربه، بود. نشریههای دیگر عبارت بودند از: جوانان رستاخیز / رستاخیز جوان؛ رستاخیز روستا؛ رستاخیز کارگران؛ رستاخیز هوایی (برای ایرانیان خارج از کشور)؛ تلاش، که نخست زیر نظر هویدا انتشار مییافت و از شهریور 1354 به جرگۀ نشریههای رستاخیزی پیوست؛ مبانی فلسفی رستاخیز؛ و اندیشههای رستاخیز. نشریۀ اخیر ویژۀ مباحث نظری و تحلیلهای فکری حزب بود که دفتر سیاسی به آن توجه خاص داشت («انتشارات ... »، 12-13). با افول و تعطیلشدن خود حزب، این نشریهها هم یکی پس از دیگری تعطیل شدند.
حزب رستاخیز با تشکیلدادن کانونهای حزبی، انتشار نشریههای متعدد و تبلیغات گسترده کوشید در همۀ نهادهای کشور، رسانهها، مطبوعات، محافل فکری و هنری و تشکلهای اجتماعی رسوخ کند و تا جای ممکن، ابتکار عمل را به دست بگیرد و با ایجاد مجلس رستاخیزی درصدد برآمد مجلسی کاملاً یکصدا با دولت منعقد شود. با ایجاد شعبههای بسیاری در بازار میخواست بین بازاریان سنتی نفوذ و میان آنها و روحانیت شکاف و جدایی ایجاد کند و به منابع مالی روحانیت دست یابد؛ نیز کسانی که در وفاداریشان به رژیم تردید بود، با همکاری ساواک شناسایی، و از نهادهای دولتی و وابسته به دولت دور شدند. این کوششها همه به این قصد بود که دولتْ تثبیت، نظام سلطنتی نهادینه و آیندۀ آن تضمین، فعالیتهای دولتی یکپارچه، و مشکلات از سر راه دولت برداشته شود. کوششها و ترفندهای حزب به این دلیل عمده به نتیجه نرسید که همگرایی کامل در خود حزب نبود، آن هم درحالیکه زندگی مردم روزبهروز سختتر، قیمتها افزونتر، کمبود کالاهای مورد نیاز محسوستر و خدماتْ ناکارآمدتر میشد. حزب با دولت یکی شده، و خود را آماج مستقیم نارضایی مردم قرار داده بود. اعتراض و خشم عمومی، که بهتدریج در سرتاسر کشور گسترش یافت و انتقاد از عملکرد دولت و حزبی که نتوانسته بود گرهی از گرهها را بگشاید، به هجوم و حمله به کانونهای حزبی تبدیل شد و فعالیتهای این حزب را مختل، و سپس متوقف کرد (امجد، ایران، 166-167؛ نجاتی، 2 / 36- 39). همان کانونها در چند شهر یا به آتش کشیده یا تخریب شدند (برای نمونه، نک : انقلاب ... ، 4/ 55، 88، 153، 161، 187، 227، 9/ 169).
پس از نخستین جرقه در پی انتشار مطلبی اهانتآمیز به رهبر انقلاب در روزنامۀ اطلاعات در دی 1356، که به واکنشهای اعتراضی گسترده در نقاط مختلف کشور دامن زد، دفترها و شعبههای حزب آماج حمله قرار گرفت (نک : روزشمار ... ، 2 / 431-445). به گفتۀ داریوش همایون، از رهبران و نظریهپردازان اصلی و عضو دفتر سیاسی و قائممقام دبیرکل حزب رستاخیز، این حزب از دیدگاه منتقدان، بعدها به مظهر همۀ عیبهای رژیم گذشته تبدیل شد (من، 96، 100). در مراسم چهلم رویداد قم (برای توضیحات بیشتر، نک : ه د، انقلاب اسلامی ایران) که در شهرهای مختلف برگزار شد، حمله به دفترها و شعبههای حزب شدت گرفت و در تبریز شعبۀ حزب را به آتش کشیدند ( اطلاعات، شم 571‘15، ص 1؛ انقلاب، 4/ 55، 153، 187؛ عاقلی، 2/ 339).
در خرداد 1357، رهبران جناحهای پیشرو و سازندۀ حزب رستاخیز و شماری از نمایندگان مجلس شورای ملی از این حزب کنارهگیری کردند (صارمیشهاب، 1/ 142). نمایندگان پانایرانیست عضو مجلس شورای ملی در همان ماه تشکیلات حزبی خود را فعال کردند ( اطلاعات، شم 640‘15، ص 4، شم 642‘15، ص 32). خروج این حزب که از نخستین پیوستگان به حزب رستاخیز و از مبلغان آن به شمار میرفت، معنایی نمادین هم داشت و از قطعشدن امید به آن حزب و بیش از این خبر میداد. حدود دو ماه بعد، حزب رستاخیز خطای بزرگ دیگری را مرتکب شد و با برپایی تظاهراتی گسترده در 28 مرداد، سالگرد کودتای نظامی را گرامی داشت (همان، شم 690‘15، ص 4). این تظاهرات افزونبر واکنشهای نفرتآلود و خشمگینانهای که در پی داشت، آخرین تجمع گستردۀ آن حزب هم به شمار میرفت. منوچهر آزمون در شهریورماه اعلام کرد که حزب رستاخیز دیگر نمیتواند فراگیر باشد و دولت با آن همان ارتباطی را خواهد داشت که با دیگر احزاب سیاسی (همان شم ، ص 10). کمک مالی دولت به حزب در همان ماه قطع شد (همان، شم 699‘15، ص 4) و موضوع ضبط اموال و داراییهای آن هم در مجلس به میان آمد (همان، شم 717‘15، ص 32). پس از قطعشدن بودجۀ حزب، فعالیتهای حزبی متوقف شد و جواد سعید، آخرین دبیرکل، در مهر 1357 از این سمت استعفا داد و حتى دلیل استعفای خود را اضمحلال حزب اعلام کرد (روزشمار، 6/ 107). در همان ماه اعلام شد که 5 حزب سیاسی از درون حزب رستاخیز ایجاد خواهد شد و از کسانی مانند هوشنگ نهاوندی، عطاءالله خسروانی، و جواد صدر بهعنوان رهبران این حزبها نام برده شد («تشکیل ... »، 1، 4). از مهرماه همان سال هیچ مدرکی در دست نیست که حتى بر نشستی حزبی یا فعالیتی از سوی این حزب دلالت کند.
حزب رستاخیز ایران پس از حدود 3 سال و نیم فعالیت، آن هم با پشتیبانی همهجانبۀ دولتی، به هیچیک از هدفهای اعلامشدۀ خود دست نیافت. شاه با طراحی و تأسیس این حزب نه فقط نتیجهای را که میخواست نگرفت، بلکه این حزب به وسیلهای ویرانگر بر ضد خود او و نظام شاهنشاهی تبدیل شد (محمدرضا شاه، پاسخ، 305-306؛ آموزگار، 560). داریوش همایون میگوید شاه در مرداد 1357 اعلام کرد همۀ حزبهای سیاسی میتوانند در انتخابات آینده شرکت کنند، ولی این اعلان، که بهنوعی امتیازدادن به مخالفان بود، «فرش را از زیر پای حکومت کشید و شاه را ناتوان و سرگردان جلوه داد» (دیروز ... ، 65). او در جای دیگری میافزاید که شاه بیش از دیگران از حزب رستاخیز نگران شد و آن را رها کرد، و این اشتباهی بزرگ بود که دنبال پیشنهاد خودش را نگرفت و نگذاشت حزب بهصورتی تکامل بیابد که از درون آن نظامی چندحزبی زاده شود و به سود کشور باشد (من، 94؛ برای سخنان محمدرضا شاه دربارۀ ازمیانرفتن حالت فراگیر حزب رستاخیز، نک : «مصاحبه ... »، 9، 37). غلامرضا افخمی، از سران رژیم، میگوید شکست رستاخیز تنشهای دیگر نظیر تورم، کمبود برق و انرژی، و مشکلات حملونقل واردات و صادرات به بندرها را تشدیدکرد (ص 810). به گفتۀ جهانگیر آموزگار، از وزیران پیشین و برادر جمشید آموزگار نخستوزیر، مردمْ این حزب را بیرون از بستر تاریخی و محکوم به شکست میدانستند. حزب رستاخیز «از نظر معنا و مفهوم معیوب، از نظر ماهیت نخبهپرست، از دیدگاه سیاسی نابهنگام و از نظر فکری آمیزهای از مبتذلات ابهامانگیز بود ... جایگزینیِ ناگهانی یک نظام نامطبوع دوحزبی با حزبی واحد، یکی از بدترین و ناخوشایندترین اشتباهات محمدرضا شاه بود که برای آن هیچ توجیه معقولی نمیتوان یافت» (نک : همانجا). به داوری فریدون هویدا، برادر نخستوزیر، نویسنده و مدتی نیز از صاحبمنصبان دولتی، «هدف شاه [از تشکیل حزب رستاخیز] مشارکت مردم در امور کشور بود، ولی البته بدون حضور مردم. حزب رستاخیز چون از بالا شکل گرفته بود، هرگز نمیتوانست پایگاه مردمی داشته باشد» (ص 103). «[شاه] با ضدونقیضگویی خود، تشکیلاتی را که اصلاً پایگاهی میان مردم نداشت، بیش از حد انتظار به ضعف کشاند ... ، در هیچ بخشی از جامعه نبود که نشانههای سرکشی و ناآرامی در آن پدید نیامده باشد» (همو، 105).
در مجموع، جنبش رستاخیزی با جنبشهای فاشیستی شباهتهایی داشت؛ ازجمله: ایجاد نظام سیاسی تکحزبی برای بسیج تودهها، بهویژه جوانان، و تأکید بر نظم اجتماعی جمعگرا با هدایت دولت که نفی آشکار لیبرالیسم و تظاهر به دفاع از همۀ طبقات به نفع ملت بود (بشیریه، 138).
افزونبر مآخذ پایان مقاله، برای مطالعۀ بیشتر، نیز نک : این منابع :
نظامی، محمداسعد، «تحلیلی تئوریک درآرمانشناسی حزب رستاخیز»، اندیشههای رستاخیز، تهران، 1355 ش، س 1، شم 1؛ «نقش جناحها در آموزش سیاسی وملی ... »، رستاخیز جوانان، تهران، 17 / 4 / 1357 ش، شم 149.
آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، 1377 ش؛ همو، تاریخ ایران مدرن، ترجمۀ ابراهیم فتاحی، تهران، 1389 ش؛ آذرنگ، عبدالحسین، مشاهدات مستقیم؛ آموزگار، جهانگیر، فرازوفرود دودمان پهلوی، ترجمۀ اردشیر لطفیان، تهران، 1375 ش؛ اسناد لانۀ جاسوسی آمریکا، تهران، 1386 ش؛ اطلاعات، تهران، 1357 ش، شم مختلف؛ افخمی، غلامرضا، زندگی و زمانۀ شاه، لسآنجلس، 1387 ش؛ الموتی، مصطفى، ایران در عصر پهلوی، لندن، 1371 ش؛ امجد، محمد، ایران از دیکتاتوری سلطنتی تا دینسالاری، ترجمۀ حسین مفتخری، تهران، 1380 ش؛ همو، بررسی مقایسهای توسعۀ اقتصادی ایران و کرۀ جنوبی ... ، تهران، 1384 ش؛ «انتشارات حزب»، تماشا، تهران، 1356 ش، س 5، شم 252؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1378 ش؛ بشیریه، حسین، زمینههای اجتماعی انقلاب ایران، ترجمۀ علی اردستانی، تهران، 1393 ش؛ «تشکیل 5 حزب جدید از درون رستاخیز قطعی شد»، رستاخیز، تهران، 10/7/1357 ش، شم 028‘1؛ خمینی، روحالله، صحیفۀ نور، تهران، 1370 ش؛ روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، 1377 ش؛ ساواک و روحانیت، تهران، 1371 ش؛ شاهدی، مظفر، حزب رستاخیز، تهران، 1382 ش؛ همو، «داستان عضوپذیری حزب رستاخیز»، تاریخ معاصر ایران، تهران، 1386 ش، س 11، شم 44؛ صارمیشهاب، اصغر، حزب رستاخیز ملت ایران به روایت اسناد، تهران، 1385 ش؛ صدیق، عیسى، یادگار عمر، تهران، 1338-1356 ش؛ عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، تهران، 1369-1370 ش؛ علم، امیراسدالله، یادداشتها، تهران، 1380 ش؛ فاضلی، عبدالرضا، «مشارکت سیاسی و احزاب: جنبههای نظری و پیشینه در ایران»، مجموعهمقالات تحزب و توسعۀ سیاسی: تحزب در ایران، تهران، 1378 ش، ج 3؛ گاهنامۀ پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، تهران، 1355 ش؛ لاشایی، کورش، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران (گفتوگو)، تهران، 1381 ش؛ «متن اساسنامۀ حزب رستاخیز ملت ایران»، تلاش، تهران، 1354 ش، س 10، شم 49؛ مجیدی، عبدالمجید، خاطرات، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، 1385 ش؛ محمدرضا شاه پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران، 1375 ش؛ همو، رهنمودهای فرماندهی برای حزب رستاخیز ملت ایران، تهران، 1355 ش؛ همو، مأموریت برای وطنم، تهران، 1350 ش؛ همو، «مصاحبه با نمایندگان وسایل ارتباطجمعی»، اطلاعات، تهران، 28/5/1357 ش، شم 15690؛ مرامنامه و اساسنامۀ حزب رستاخیز ملی ایران، تهران، [1354 ش]؛ میلانی، عباس، معمای هویدا، تهران، 1380 ش؛ نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیستوپنجسالۀ ایران، تهران، 1371 ش؛ همایون، داریوش، دیروز و فردا، آمریکا، 1981 م؛ همو، من و روزگارم، ژنو، 2008 م؛ همو، ویژگیهای رستاخیز سیاستها و سازمان آن، تهران، 1356 ش؛ هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمۀ ح. ا. مهران، تهران، 1365 ش؛ «یک سال رستاخیز ملت ایران»، تماشا، تهران، 1356 ش، س 5، شم 252.
عبدالحسین آذرنگ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید